پس از انقلاب صنعتي در غرب، مسأله عمدهاي كه شركتها با آن گريبانگير بودند، امور مالي شركت، نحوه برنامهريزي ، سازماندهي و هدايت آن جهت سودآور نگه داشتن سازمان بود. چرا كه در اين زمان شركتها با تغييرات زياد محيطي مواجه نبودند و تقاضا بسيار بيشتر از عرضه براي توليد آنها وجود داشت و هر چه كه توليد ميكردند به فروش ميرفت. بنابراين تنها دغدغه و تمركز آنها بر تهيه بودجه مالي با افق زماني يکساله بود. بر همين اساس به "بودجهريزي و کنترل مالي" روي آوردند.
در دهه 1950 ، شركتها كمكم با ورود تعداد زياد رقبا، كاهش تقاضا، افزايش آگاهي مشتريان، تحولات محيطي و... مواجه شدند. در چنين وضعيتي تمركز صرف بر امور مالي و تأكيد بر برنامه ريزي مالي ممكن بود سازمانها را به سرمنزل مقصود نرساند. بر اين اساس سازمانها متوجه شدند كه بايد از افق زماني يکساله به افق زماني بلندمدتتر رو آورده و دست به پيشبيني آينده بزنند، چرا كه در غير اين صورت ممكن بود با رويدادهاي پيش بيني نشدهاي مواجه شوند كه خطرات زيادي براي آنها ايجاد كند. از اين رو "برنامهريزي بلندمدت" يا "برنامهريزي مبتني بر پيشبيني فروش" شکل گرفت.
از دهه 1960 به بعد تغييرات محيطي زيادي رخ داد و رقابت در بازار شدت بيشتري گرفت. در اين زمان با توجه به پيچيدگي و عدم ثبات و اطمينان محيطي، امکان پيشبيني صحيح آينده بر مبناي روند گذشته مقدور نبود. در دهه 1970 بحث شکستن سازمانهاي بزرگ به واحدهاي مستقل کوچک توسط شرکت جنرال استيل مطرح گرديد و "برنامهريزي در واحدهاي استراتژيک کسب و کار " شکل گرفت. در اين واحدهاي کوچک خودمختار، به دليل پيچيدگيهاي کمتر سازماني و مديريتي، امکان برنامهريزي به صورت کاراتري فراهم گرديد.
اگرچه هريک از واحدهاي کسب و کار ممکن بود سودآور عمل نمايند، اما در مجموع ايجاد همگرايي بين اهداف و عملکرد اين واحدها تا حدي مشکل بود، از اين رو مفهوم جديدي تحت عنوان "برنامهريزي استراتژيک کسب و کار " مطرح گرديد. در اين روش، برنامهريزي نه تنها در سطح واحدهاي استراتژيک کسب و کار ، بلکه در سطح يک بنگاه اقتصادي مد نظر بود. اين روش که در دهه 1980 معرفي گرديد، امکان برقراري ارتباط بين واحدهاي استراتژيک کسب و کار و واحدهاي وظيفهاي را از طريق برنامهريزي در سطوح مختلف مديريتي ميسر ساخت. در واقع طي اين روش، برنامهريزي در سه سطح بنگاه ، کسب و کار و وظيفهاي صورت ميپذيرد.
آنچه در دنياي امروز، شركتها و سازمانها را با دنياي چند دهه قبل آنها متمايز ميكند، محيط ناپايدار و پيچيده، رقابت فزاينده، تغييرات و تحولات سريع، پيشرفتهاي تكنولوژيكي، توسعه روزافزون ارتباطات و مبادلات سريع اطلاعات و ... مي باشد. سازمانها به منظور موفقيت و بقا در چنين محيطي نيازمند استفاده از اصول نوين برنامهريزي و مديريت هستند. يکي از مقولاتي که در چند دهه اخير توجه بسياري از سازمانها را به خود معطوف نموده است، بحث برنامهريزي و مديريت استراتژيک است. برنامهريزي استراتژيك به سازمان اين امكان را ميدهد كه به شيوهاي خلاق و نوآور عمل كند و براي شكل دادن به آيندة خود به صورت انفعالي عمل ننمايد.
برنامهريزي استراتژيک از سه فاز تدوين، اجرا و ارزيابي استراتژيها تشکيل شده است. ديدگاهها و مدلهاي مختلفي در زمينه تدوين استراتژي وجود دارد که هريک داراي معايب و مزيتهايي ميباشند. در اين پژوهش به دنبال اين هستيم که با تلفيق و استفاده توأم از مزاياي تحليل SWOT و رويکرد مبتني بر منابع (RBV ) به الگويي کارا براي تدوين استراتژيهاي سازمان دست پيدا کنيم.
ديدگاهها و مدلهاي مختلفي در زمينه تدوين استراتژي وجود دارد که هريک داراي معايب و مزيتهايي مي-باشند. يکي از مطرحترين آنها که در کشور ما نيز داراي سابقه زيادي ميباشد، تحليل SWOT است كه همزمان دو محيط داخلي و خارجي را بررسي ميكند و با بهره جستن از نقاط ضعف، نقاط قوت، فرصتها و تهديدهاي پيش روي سازمان به تدوين استراتژي ميپردازد. اخيراً ايرادها و انتقادات بسياري به تحليل SWOT وارد شده است. برخي از اين ايرادها به محتوا و برخي ديگر به فرآيند استفاده از اين تحليل برميگردد. اين مسئله باعث شده که برخي از صاحبنظران از اتمام دوره مفيد تحليل SWOT سخن بگويند. اما با وجود انتقادهايي كه بر اين تحليل وارد ميشود، اين رويكرد داراي مزاياي بسياري نيز ميباشد. يكي از امتيازات تحليل SWOT را مي توان كوشش آن در اتصال عوامل داخلي و خارجي براي توليد يك استراتژي جديد بيان كرد. از ديگر مزاياي بكارگيري تحليل SWOT در سازمانها اين است كه به مديران بينشي مي-دهد تا بخشهاي مختلف سازمان را به خوبي شناخته، بررسي و مميزي كنند و در نهايت اقدامات مؤثرتري را انجام دهند. از اين رو صاحبنظران زيادي اين تحليل را به عنوان يکي از سودمندترين روشهاي تدوين استراتژي ميدانند.
يکي از ايرادات عمده تحليل SWOT عدم تمرکز کافي بر روي مقوله مزيت رقابتي ميباشد. ديدگاههاي مختلفي وجود دارند که تمام تمرکز خود را در تدوين استراتژيهاي سازمان، بر روي دستيابي به مزيت رقابتي قرار دادهاند. يکي از جديدترين و مطرحترين اين ديدگاهها، ديدگاه مبتني بر منابع (RBV) ميباشد. اين ديدگاه توجه خود را بر استفاده از منابع و توانمنديهاي سازمان جهت دستيابي به مزيت رقابتي پايدار معطوف نموده است. ترکيب صحيح ديدگاه مبتني بر منابع با تحليل SWOT ميتواند ابزاري ايجاد کند که از مزاياي توأم تحليل SWOT و ديدگاه مبتني بر منابع برخوردار باشد.
مبلغ قابل پرداخت 45,000 تومان
برچسب های مهم