اثربخشی سازمانی یا Organizational effectiveness مفهومی است که نشان دهنده میزان محقق شدن اهداف بلند مدت و یا کوتاه مدت یک مجموعه است. به بیانی دیگر، این موضوع مشخص میکند که مجموعه موردنظر تا چه میزان توانسته اهداف ترسیم شده سازمان را محقق کند. لازم به ذکر است که این مفهوم در کنار کارآیی، معنای بیشتری به خود میگیرد و مشخص کننده بهرهوری سازمانی نیز است. اگر قرار باشد کارآیی با میزان تولیدات سنجیده شود، اثربخشی نیز میزان سلامت تولیدات در یک دوره مشخص را نشان میدهد.
برای فهم بهتر این موضوع به این مثال توجه کنید. معلمی که بتواند یک کتاب را به طور کامل در یک روز تدریس کند، کارآیی بالایی دارد. اما اینکه تدریس او تا چه میزان موثر و آموزنده بوده نیز جای بررسی دارد. واضح است که از بین گروه دانش آموزان، تعداد اندکی توانستهاند تمام کتاب را به خوبی بیاموزند. بنابراین اثربخشی این آموزگار کاهش خواهد یافت. باتوجه به این مثال، میتوان اینطور نتیجه گیری کرد که افزایش تولید و ارائه خدمات، زمانی مفید واقع میشود که خدمات مناسب و تولیدات باکیفیت ارائه شود. خوب است بدانید که موضوع اثربخشی سازمانی در قالب سایر مدلها مانند روابط انسانی، سیستم باز، هدف عقلایی و فرآیند داخلی نیز قابل تعریف است.
اصلیترین سطح اثربخشی سازمانی، سطح فردی است. اثربخشی فردی بر کارآیی کارمند یا اعضای ویژه یک مجموعه تمرکز دارد. مدیران در هر سازمان به طور روزانه و مستمر این سطح از اثربخشی را از طریق ارزیابی که مبنایی برای افزایش حقوق، ترفیعات و سایر پاداشها است، بررسی میکنند. کارمندان معمولا در قالب یک گروه فعالیت دارند و این یک دیدگاه دیگر در زمینه اثربخشی به وجود میآورد. بهرهوری نیروی انسانی در این سطح قابل بررسی و آنالیز است.
سطح دیگری که کارشناسان برای موضوع اثربخشی سازمانی در نظر گرفتهاند، اثربخشی گروهی است. این سطح مشخص کننده مشارکت تمام اعضای مجموعه است. در یک سازمان، گروهی اثربخش است که سطوح بالای عملکرد کاری و حفظ نیروی انسانی را به مرور زمان به دست آورد. یک گروه اثربخش قادر است در کوتاهترین زمان ممکن به اهداف عملکردی خود دست پیدا کند و نتایج کاری فوقالعادهای داشته باشد. اگر بخواهیم از بعد حفظ و نگهداری نیروی انسانی به این سطح از اثربخشی بنگریم، باید گفت گروهی موثر است که اعضای آن به میزان کافی از کارهای خود و روابطی که با همکارانشان دارند، رضایت داشته باشند و به طور مستمر در کنار یکدیگر مشغول به کار باشند.
سومین سطح، اثربخشی در سازمان است. این سطح از اثربخشی سازمانی، دو سطح فردی و گروهی را نیز در برگرفته و وظیفه مدیریت سازمان در این قسمت مشخص میشود. درواقع مدیر مجموعه باید دلایل اثربخشی فردی و گروهی را بررسی کرده و با استفاده از آنها به راههای افزایش اثربخشی سازمانی دست یابد.
کارشناسان، مدلهای گوناگونی برای بررسی میزان اثربخشی سازمانی پیشنهاد دادهاند. این تنوع در مدلها به علت ماهیت اثربخشی و مرزهای نامشخص آن و به دلیل مفاهیم مختلفی که سازمانها ساختهاند به وجود آمده است. در ادامه شما را با چند مورد از شناخته شدهترین این مدلها آشنا خواهیم کرد.
مدل هدف و یا مدل نیل به هدف، اثربخشی را به عنوان رسیدن کامل به هدف موردنظر و یا بخشی از آن تعریف میکند. این مدل معمولا برای سازمانهای سنتی که گرایش به رسیدن به هدف دارند، مورد استفاده قرار میگیرد. در چنین سازمانهایی زمانی اثربخشی حاصل میشود که تمامی یا بخشی از اهداف آن شکل بگیرد.
هدفهای عملی اهداف مهمی هستند که در این مدل مورد توجه قرار میگیرند. در این مدل بهتر است که به جای هدفهای رسمی، از اهداف عملی استفاده شود تا نتایج بهتری برای کل مجموعه به دست آید. دلیل این موضوع در آن است که به طور معمول اهداف رسمی به صورت انتزاعی بوده و اندازه گیری آنها دشوار است. منظور از اهداف عملی این است که سازمان واقعا آنها را انجام داده و انتزاعی نیستند.
تمرکز این مدل بیشتر بر روی ابزارهای موردنیاز برای رسیدن به اهداف میباشد. درواقع این مدل اثربخشی با در نظر گرفتن اهداف، ابزار رسیدن به آنها را مورد توجه بیشتری قرار میدهد. این مدل در مورد اثربخشی این نظر را دارد که سازمانها تشکیل شده از قسمتهای فرعی به هم پیوند خورده هستند. حال اگر بخشی از این سیستم عملکرد ضعیفی داشته باشد، اثر آن بر کل سیستم مشهود خواهد بود. در واقع اثربخشی، نیازمند آگاهی و تعاملات موثر با عوامل محیطی میباشد.
پرسشنامه اثربخشی سازمانی پارسونز
این پرسشنامه شامل 9 سوال مي باشد. برای پاسخ دهی به سؤالات این پرسشنامه از طیف لیکرت استفاده شده بدين صورت كه پاسخ دهنده هر يك از عوامل را بر روي طيف 5 گزينه اي از خيلي زياد تا خيلي كم مشخص مي نمايد كه عبارتند از:
يعني خيلي زياد نمره 5 ، زياد نمره 4 ،تا حدودي نمره 3 ،كم نمره 2 و خيلي كم نمره 1 داده مي شود.
مبلغ قابل پرداخت 10,000 تومان